سرقت از ورزشکاران به خاطر انتقام عشق ناکام

پسر جوان که در یک خانواده مافیایی قاچاق اسلحه به دنیا آمده و رشد کرده است، وقتی قصد سرقت گوشی یک ورزشکار را داشت دستگیر شد اما خودش میگوید به خاطر نیاز مالی سرقت نمیکرده بلکه وقتی دختر مورد علاقهاش به او خیانت کرده تصمیم به انتقام گرفته است.
در حیاط اداره آگاهی کنار چند متهم دیگر ایستاده بود، وقتی از کنارش رد میشدم نگاهی به گوشی تلفن همراهم انداخت و گفت: «خانم میدانی گوشیات را 25 تا 30 میلیون تومان میخرند؟» با تعجب نگاهش کردم و گفتم: «اما قیمتش خیلی بیشتر است.» پسر جوان خندید و گفت: «بله من قیمتش را در بازار مالخرها گفتم.»
سارقی یا مالخر؟ هیچکدام اما یک اتفاق باعث شد سرقت کنم و دستگیر شوم. باور کنید دروغ نمیگویم. من در یک خانواده مافیای اسلحه و مواد مخدر به دنیا آمدهام. هرچند افتخار نیست اما خب از نظر مالی کمبودی نداشتم. پدرم چند سال قبل با 118 گرم شیشه و 130 گرم هروئین و 3 اسلحه دستگیر شد و دادگاه حکم اعدام بهش داد اما آنقدر رفتیم و آمدیم تا حکم شکسته و به حبس ابد و درنهایت هم 25 سال حبس تبدیل شد، بعد هم با سند بیرون آمد و فرار کرد اما دوباره به خاطر یک تیراندازی دستگیر شد. عمویم هم به جرم قتل زندان بود که توانستیم برایش رضایت بگیریم.
خانواده مادرت هم خلافکار هستند؟ نه آنها آدمحسابی هستند، داییام در کار تئاتر است. مرا هم به تئاتر برد، بازی میکردم و پول خوبی میگرفتم. مادرم هم وقتی پدرم به زندان افتاد طلاق گرفت و حالا زندگی خودش را دارد.
تو چرا راه خلاف را پیش گرفتی؟ با دختری دوست بودم البته عاشقش بودم، خیلی زیبا بود پدرش هم بازاری بود اما وقتی فهمید من بچه طلاق هستم قطع رابطه کرد و بعد هم با یک پسر ورزشکار دوست شد. همین باعث شد از مردان ورزشکار متنفر شوم. البته خودم هم 4 سال کشتی و بوکس کار میکردم.
شگردت برای سرقت چیست؟ در خیابانها پرسه میزدیم و با دیدن گوشی تلفن آیفون در دست رهگذران، گوشی را میقاپیدیم و فرار میکردیم. البته با زنان و سالمندان کاری نداشتم. با دوستم برای سرقت میرفتیم، آخرین بار از شانس بدم طرف رزمیکار بود و با گرفتن مچ دستم مرا از روی موتور به زمین انداخت و هر دو نفرمان دستگیر شدیم.
با پول گوشیها چه میکردی؟ به دوستانم هدیه میدادم یا با آن تفریح میکردم.
