جستجو در سایت

1404/03/13 13:20
شورش در مدارس| پاره کردن کتاب | پاره‌ کردن کتاب‌های درسی

فیلم شورش‌ کاغذی در مدارس | حواشی پاره‌ کردن‌ کتاب‌های درسی‌ توسط دانش‌ آموزان دبستان پسرانه ‌

پدیده تخریب و پاره کردن کتاب درسی نشان می‌دهد که شاید در فکر و نگاه دانش آموزان دیگر جایی برای رشد فکری و انگیزه‌ نیست

تصاویری تلخ از پاره‌ کردن کتاب‌های درسی توسط دانش‌آموزان بعد از امتحان منتشر شده است. این اقدام دانش آموزان تحت عنوان «شورش‌ کاغذی» در فضای مجازی بازتاب گسترده ای داشت.

آخرین روز مدرسه است. دانش‌آموزان یک دبستان پسرانه پس از پایان امتحان آخر سال با خنده، شور، هیجان و هیاهوی بسیار از مدرسه بیرون می‌زنند. ناگهان هوا پر می‌شود از ورق‌های پاره پاره کتاب‌هایشان.

بچه‌ها کتاب‌هایشان را پاره می‌کنند و همزمان می‌خندند و جشن می‌گیرند. ورق‌های پاره شده آرام در هوا می‌رقصند و روی آسفالت خیابان فرود می‌آیند. تعدادشان قابل توجه است. طوری که خیابان از ورق‌های پاره شده پر می‌شود. بچه‌ها طوری شادی می‌کنند که انگار در جشن قهرمانی یک تیم فوتبال شرکت کرده‌اند و کاغذهای رنگی در هوای ورزشگاه پاشیده‌اند. اما اینجا نه جامی در کار است، نه جشن افتخاری. اینجا فقط مدرسه تمام شده است. البته که این صحنه عجیب و تعجب‌برانگیز نیست. شاید حتی تکراری هم باشد.

هر سال در گوشه‌وکنار کشور، می‌بینیم که دانش‌آموزان با تمام شدن سال تحصیلی، کتاب‌هایشان را به هوا پرتاب می‌کنند، پاره می‌کنند، رویشان راه می‌روند. اما نکته مهمی در این رفتار وجود دارد. عملکرد بچه‌های مدرسه از یک شادی ساده کودکانه فراتر رفته و به نشانه‌ای نمادین از خستگی، نارضایتی و حتی اعتراض نسبت به سیستم مدرسه تبدیل شده است. انگار بچه‌ها در سیستمی درس خوانده‌اند که باید رهایی از آن را جشن گرفت.

تصاویری تلخ از پاره‌کردن کتاب‌های درسی توسط دانش‌آموزان بعد از امتحان منتشر شده است. این رفتار را نمی‌توان فقط به حساب بی‌احترامی به کتاب یا شور و شوق پایان امتحانات گذاشت. مسئله از آن عمیق‌تر است. وقتی دانش‌آموزان، پاره‌کردن کتاب را مساوی با جشن آزادی می‌دانند، یعنی چیزی در ساختار آموزش ما درست کار نمی‌کند. در واقع شاید بتوان این طور گفت که نظام آموزشی ما به‌جای اینکه مدرسه را به محیطی جذاب، پرنشاط و الهام‌بخش برای کودکان تبدیل کند، اغلب آن را به جایی خسته‌کننده، بسته و بی‌روح بدل کرده است. فضایی که بچه‌ها در آن فرصت تجربه ندارند. امکان خلاقیت هم ندارند. چون کلاس‌ها به‌جای شادی و بازی جای خودش را به انبوهی از تکلیف و اجبار داده است.

این هشدار کارشناسان را بارها شنیده‌ایم که مدرسه باید شاد باشد. کلاس‌ها باید متناسب با سن و نیازهای کودکان طراحی شوند. ساختمان مدرسه نباید شبیه خانه‌های تغییرکاربری ‌داده ‌شده یا قوطی کبریت‌های سیمانی باشد. معلمان باید الهام‌بخش باشند، منبع استرس نباشند. مهم‌تر از همه، کتاب‌های درسی باید جذاب، روزآمد و مرتبط با زندگی واقعی باشند. متون خشک و ایدئولوژیک که ارتباطی با دنیای دانش‌آموزان ندارند باید مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرند.

با این‌که دلایل چنین رفتاری می‌تواند متنوع و پیچیده باشد، اما پیش از هر قضاوتی باید خودمان را جای همان کودکان و نوجوانانی بگذاریم که در دل این نظام آموزشی زندگی می‌کنند. واقعیت این است که مدرسه برای بسیاری از دانش‌آموزان امروز دیگر جذابیت گذشته را ندارد. اگر مدرسه جایی دوست‌داشتنی و الهام‌بخش بود، چرا باید شاهد صحنه‌هایی باشیم که در آن کتاب‌ها پاره شوند و این اتفاق با خنده و شادی همراه باشد. بدبینانه شاید این رفتارها را بتوان نوعی واکنش ناخودآگاه و پرخاش پنهان به نظام آموزشی دانست. سیستمی که بسیاری از دانش‌آموزان در آن احساس بی‌ارزشی و بی‌توجهی می‌کنند.

در روزگار نه چندان دور، کتاب‌های درسی جایگاه خاصی داشتند. هم وسیله‌ای برای یادگیری بودند و  در دوره‌هایی تا مرز مقدس ‌بودن هم پیش می‌رفتند. خانواده‌ها با احترام از آن نگهداری می‌کردند و حتی دست دومش را با دقت به نسل بعدی می‌سپردند. اما امروز همین کتاب به‌راحتی به هوا پرتاب یا روی زمین لگدمال می‌شود. این تغییر نشانه‌ای از دگرگونی عمیق در ارزش‌های فرهنگی و شکل‌گیری شکافی آشکار میان نسل‌هاست. فراموش نکنیم که گاهی همین رفتارهای ظاهراً کودکانه و بی‌صدا، معنایی عمیق دارند. چنین رفتاری می‌تواند نشانه‌ای از اعتراض باشد. اعتراضی به آموزش اجباری و ایدئولوژیک، رقابت ناعادلانه کنکور، فشارهای روانی و این‌که مدرسه‌ای باید جای رشد و خلاقیت باشد.  

اما هر دلیلی که پشت این رفتار باشد، باید جدی گرفته شود. چون مسئله فقط تخریب کتاب نیست. مسئله این است که رابطه‌ میان نسل جدید و نهاد آموزش رسمی کشور هر روز شکننده‌تر می‌شود. این رفتار را نباید تنها به‌عنوان یک رفتار انضباطی ببینیم. تحلیل عمیق آن می‌تواند نشانه‌ای از بحران در کارکردهای چندگانه مدرسه، خانواده، رسانه و جامعه باشد. باید ببینم بی‌هویتی نسبت به مدرسه و فقدان حس تعلق از کجا نشات گرفته است. چرا بسیاری از دانش‌آموزان هیچ تعلق خاطری به مدرسه ندارند.

در این شرایط، پاره کردن کتاب و شادی پایان سال تحصیلی، نوعی «بازپس‌گیری آزادی» تلقی می‌شود. سرانجام شاید بد نباشد به نکته دیگری هم توجه کنیم. در حالی‌که آموزش در کشور ما به‌ظاهر رایگان است، اما در عمل نابرابری‌های آشکاری در کیفیت آموزش، دسترسی به امکانات آموزشی و نوع مدارس وجود دارد. تفاوت فاحش میان مدارس دولتی و مدارس خاص یا خصوصی، باعث شده بسیاری از خانواده‌ها دست به «مهاجرت آموزشی» بزنند.

پدیده‌ای که کودکان را از همان ابتدا با تجربه نابرابری و احساس تبعیض آشنا می‌کند. این حس بی‌عدالتی می‌تواند به دلزدگی از مدرسه و آموزش رسمی دامن بزند. لذا نباید از کنار مسئله پاره کردن کتاب درسی به‌سادگی گذشت. نظام آموزشی ما باید با نگاه انتقادی و مسئولانه ریشه‌های این موضوع مهم را بررسی و برای ترمیم آن راهکارهایی جدی و موثر ارائه دهد.

منبع خبر : هفت صبح
الهام خلیلی

captcha image: enter the code displayed in the image