فرار از زندان به سبک اسکافیلد! | 95 متهم دستگیر شدند

صبح دیروز سردارعلی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در حاشیه اجرای طرح دستگیری سارقان خشن در جمع خبرنگاران، از شناسایی و بازداشت 95 سارق حرفهای خبر داد و گفت: «در بازرسی از مخفیگاه متهمان، 235 دستگاه تلفن همراه سرقتی و مقادیر قابلتوجهی از اموال بهدست آمده است که ارزش آنها بیش از 30 میلیارد تومان برآورد شده است و رسیدگی قضایی به جرایم این افراد با جدیت و خارج از نوبت در حال پیگیری است.»
شهرت به سبک اشرف پروانه
سارق جوان خودش را با نام مستعار مایکل اسکافیلد - بازیگر سریال فرار از زندان- معرفی میکند. او یکبار بعد از دستگیری موفق شده هنگامی که به بیمارستان منتقل شده از دست مأموران فرار کند. آرزو دارد مثل اشرف پروانه زندانی مشهور و ماجرای فرارش سناریوی فیلمها شود.
چه شد تصمیم به سرقت گرفتی؟
ناخواسته وارد این ماجرا شدم. اما به محض اینکه دستگیر شدم با خودم فکر کردم باید از زندان فرار کنم.
چرا باید فرار میکردی؟
به خاطر اینکه مشهور شوم. مثل اشرف پروانه که به خاطر فرارهایش از زندان مشهور شد. یا مثل مایکل اسکافیلد در سریال فرار از زندان. از شهرت خوشم میآید و دلم میخواهد همه مرا باهوش و زیرک بدانند.
نقشه فرارت چه بود؟
من موقع فرار از دست پلیس با موتور زمین خوردم و بشدت زخمی شدم و برای درمان به بیمارستان منتقل شدم. در بیمارستان از خواب سربازی که مراقبم بود سوءاستفاده کرده و فرار کردم. خودم را بدون سر و صدا به موتورخانه بیمارستان رساندم و از آنجا از روی دیوار پریدم و به ساختمان کنار بیمارستان رفتم و بعد هم که فرار کردم.
مگر زخمی نبودی؟
چرا خیلی سختم بود. پایم آسیب دیده بود و بشدت درد میکرد اما تحمل کردم تا نقشهام را اجرا کنم.
چطور دستگیر شدی؟
8 ماهی فراری بودم و با هویت جعلی زندگی میکردم. حتی میخواستم از ایران خارج شوم و به ترکیه بروم و از آنجا به یونان یا آلمان. این کار را به کمک چند قاچاقبر میخواستم انجام دهم اما از شانس بد من، قاچاقبر کلاهبردار بود و پولهایم را بالا کشید و بعد از آن هم دستگیر شدم.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟
دو یا سه ماهی میشود که گوشی قاپی میکنم. باورتان میشود من خیلی به پول فکر نمیکردم و بیشتر به شهرت این کار فکر کردم. آرزو داشتم دستگیر شوم و مانند اشرف پروانه بتوانم خیلی حرفهای از زندان فرار کنم و شهرتم بعد از سالها سر زبانها باشد و حتی از روی زندگیام فیلم بسازند. من واقعاً باهوش هستم حتی با هوشتر از مایکل اسکافیلد سریال فرار از زندان.
برگشته از مرگ
کلکسیونی از جرایم را در پرونده خود دارد و آخرین بار به جرم قتل تا پای چوبه دار رفته و در آخرین دقایق اولیای دم او را بخشیدند اما بازهم توبه نکرده و همچنان به کارهای خلافش ادامه میدهد.
به چه جرمی بازداشت شدی؟
موبایل قاپی، در شهر پرسه میزدیم و با دیدن شهروندان گوشی بدست به آنها نزدیک میشدیم. من ترک نشین موتور بودم و موبایلها را میقاپیدم و همدستم که راننده بود گازش را میگرفت و متواری میشدیم.
از چه زمانی شروع به سرقت کردید؟
از پارسال که از زندان آزاد شدم، چند وقتی خلاف را کنار گذاشتم اما به خاطر وضعیت نامناسب مالی دوباره سرقتها را شروع کردم البته تعداد سرقتها بسته به وضعیت روحی مان داشت. اگر حوصله داشتیم روزی 5 تا موبایل را هم سرقت میکردیم و یک روزهایی یک گوشی هم برایمان زیاد بود.
به چه اتهامی آخرین بار به زندان افتادی؟
سال 86 به اتهام سرقت به زندان افتادم و از آنجایی که سابقهدار بودم حکم سنگینی برایم در نظر گرفته شد. چند سالی بود که در حبس بودم که با همبندیام درگیر شدم. او شاخ و شانه برای دیگران میکشید و میخواست خودی نشان دهد. به اصطلاح گنده لات بند بود و خیلیها هم جرأت نمیکردند به او اعتراض کنند اما من که قدیمی زندان بودم برایم زور داشت که یک تازه وارد این رفتار را با من داشته باشد. به همین دلیل چند باری دعوایمان شد و روز حادثه فحاشی کرد و من هم که خیلی عصبانی شده بودم با او درگیر شده و با چاقوی دست ساز چند ضربه به او زدم. اینطور شد که اتهام قتل نیز به پروندهام اضافه
شد.
اولیای دم تو را بخشیدند؟
بله، اگر چه اصلاً تصورش را نمیکردم که اولیای دم چنین لطفی در حقم کنند. چند نفر از هم سلولیهایم بعد از آزادی به سراغ خانواده مقتول رفتند و درنهایت روزی که پای چوبه دار رفتم تا حکم اجرا شود و حتی طناب دار نیز به گردنم آویخته شد اما در دقیقه 90 اولیای دم بدون هیچ شرطی گذشت
کردند.
این اتفاق باعث نشد که توبه کنی و دور کار خلاف را خط بکشی؟
اعتیاد و وضعیت نامناسب مالی باعث شد که دوباره سرقت را شروع کنم. گرچه خودم فکر میکنم با این کارم دارم خودم را تنبیه میکنم و از خود انتقام میگیرم.
چرا؟
من زندگی بدی داشتم سه سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدند و 13 سالم بود که به خاطر سرقت راهی کانون اصلاح و تربیت شدم.
توصیه ات به شهروندان چیست؟
به هشدارهای پلیسی توجه کنند در خیابان گوشی بهدست نباشند و از هندزفری استفاده کنند. از پیادهرو عبور کنند و تلفن را در سمتی بگیرند که دیوار است.
شکارچی سالمندان و کودکان
امیر و همدست پارکور کارش سناریوی سرقت از پیرزنها، پیرمردها و بچهها را اجرا میکردند.
ایده سرقت از کجا آمد؟
چند باری که مقابل عابر بانک ایستاده بودم تا کارهای بانکی انجام دهم، پیرزن و پیرمردها یا افراد بیسواد به من میگفتند که برایشان انتقال وجه بدهم یا پول بگیرم. خودشان رمز عابر بانکشان را میدادند و با خودم گفتم وقتی به این راحتی میشود کارت بانکی و رمز کارتی را بدست آورد چرا پول هایشان را تصاحب نکنم.
شگردتان به چه صورت بود؟
من و کیوان سوار بر موتور عصرها به مقابل دستگاههای خودپرداز میرفتیم. فقط پیرزنها، پیرمردها، بچهها و افغانیها سوژه ما بودند. آنها که سواد نداشتند یا به خاطر کهولت سن چشمشان نمیدید یا اینکه بلد نبودند با دستگاه کار کنند. کیوان به بهانه کمک، کارتها و رمز عابر بانکشان را میگرفت و فرار میکرد و من چند متر آن طرفتر کیوان را سوار موتور میکردم. قبل از اینکه معتاد شود پارکور کار میکرد. دوست داشت دونده شود و در مسابقات جهانی شرکت کند اما وضعیت نامناسب خانوادهاش و اعتیاد اجازه نداد به آرزویش برسد.
از چاقو هم استفاده میکردید؟
فقط یک مورد بود. مرد افغانستانی موقع فرار کیوان را گرفت و او هم که ترسیده بود با چاقو به قفسه سینه و کتفش زد که 70 بخیه خورد. یک مورد هم پسر بچه 8 سالهای مقاومت کرد که او را هل دادیم.
چقدر گیرتان آمد؟
حدود 150 میلیون تومان که خرج مواد شد.
