نقشه سرقت 15 میلیارد تومانی از پدر برای سفر به ژاپن

اواخر سال گذشته مرد طلافروشی با مراجعه به پلیس از سرقت گاوصندوق خانهاش خبر داد و گفت: «وقتی در خانه نبودم سارقان با تخریب در ورودی، وارد شده و گاوصندوقم را که حاوی جواهرات، شمش، دلار و سکه طلا به ارزش 15 میلیارد تومان بود به سرقت بردهاند.»
سرنخی از سارقان
به گزارش ایران، دوربینهای مداربسته نشان داد دو مرد که لباسهای سر تا پا مشکی به تن داشتند با صورتهای پوشیده وارد خانه شدهاند.
در حالی که تحقیقات به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری سارقان ادامه داشت، مدتی بعد از سرقت شاکی به دادسرا رفت و سرنخ اصلی را در اختیار بازپرس پرونده گذاشت.
مرد میانسال گفت:«تصور میکنم عامل این سرقت پسرم باشد. او مدتی است با من اختلاف پیدا کرده، الان هم خیلی ناگهانی به ژاپن سفر کرده است. وقتی پرسیدم پولش را از کجا آوردی، گفت معامله خوبی انجام دادهام.»
او ادامه داد:«به پسرم مشکوک شدم و زمانی که او در سفر بود به اتاقش رفتم و به جستوجو پرداختم و مقداری از طلاهای داخل گاوصندوقم را پیدا کردم.» بنابراین وقتی پسر جوان از سفر برگشت، او را بازداشت کردند و در تحقیقات اعلام کرد دو نفر از دوستانش را برای انجام این کار اجیر کرده است. با اعتراف متهم، دو همدستش نیز بازداشت شدند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
سرقت برای انتقام
دانشجوی سال اول رشته پزشکی است و به قصد انتقامگیری از پدر، دو نفر را اجیر کرد تا 15 میلیارد تومانی را که از این سرقت به دست آورده بود، خرج سفر و تفریح کند.
چرا این نقشه را کشیدی؟
از پدرم خیلی کینه داشتم و به دنبال گرفتن انتقام از او بودم. یکی از دوستانم مدتی به خاطر مهریه به زندان افتاده بود و با چند سارق دوست شده بود. از دوستم خواستم سارقان را به من معرفی کند و من آن دو نفر را برای این کار اجیر کردم.
انتقام برای چه؟
پدرم آدم خسیسی بود. از طرفی وقتی مادرم یک سالونیم قبل فوت کرد، پدرم با اینکه ادعا میکرد عاشقش بوده به سال نکشید که دوباره ازدواج کرد. همه اینها باعث شد از او کینه به دل بگیرم.
با پولها چه کردی؟
مقدار زیادی از دلارها را که سارقان برداشتند و گفتند دلار زیادی در گاوصندوق نبوده است. جواهرات، الماسها و شمشها به من رسید. چند شمش را فروختم و به همراه دوست دخترم به ژاپن رفتیم. آرزویم این بود به آنجا بروم. 15 روز آنجا بودیم، یک کشتی تفریحی اجاره کردم و کلی تفریح کردیم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
نه، چون سارقان کارشان را حرفهای انجام داده بودند. حتی در ورودی را شکسته بودند که نشان دهند دزدها غریبه هستند. از طرفی حتی فکر نمیکردم پدرم از من شکایت کند اما مرا تحویل پلیس هم داد.
چرا نباید شکایت میکرد؟
چون 15 میلیارد تومان برای او پولی نبود. من تنها فرزندش هستم، چطور دلش آمد مرا به زندان بفرستد. تازه بیشتر پول و طلاها را برگرداندم.


