جستجو در سایت

1404/02/31 08:15
قتل خانوادگی| قتل| قتل عمد

قتل برادرزاده به تقلید از سریال پوست شیر؛ روایتی واقعی از یک جنایت پیچیده خانوادگی

قتل برادرزاده به تقلید از سریال پوست شیر؛ روایتی واقعی از یک جنایت پیچیده خانوادگی
قضات دادگاه ختم جلسه دادرسی را اعلام کردند و به‌زودی مجازات عاملان جنایت تعیین می‌شود .

شهریور ۱۴۰۳. محمد، مردی ورزشکار، خوش‌نام و بی‌حاشیه ناگهان در اوج سلامت به کام مرگ رفت. هیچ‌کس نمی‌دانست که پشت این مرگ آرام، سناریویی وحشتناک و مرگبار در جریان است. فیلم‌های دوربین مداربسته حقیقتی هولناک را فاش کردند: تزریق سم مار افعی توسط دو موتورسوار، درست مثل صحنه‌ای از فیلم «پوست شیر».

پلیس با ردیابی حرفه‌ای و ردپاهای دیجیتال به باندی رسید که برای یک سهم‌الارث ۴۰ میلیاردی، قتل با سم نایاب را طراحی کرده بودند. سرنخ‌ها به عموی محمد رسید. مردی که از سیلی یک بحث خانوادگی کینه‌ای عمیق به دل داشت. او با کمک مباشر خود، کاوه، و یک آتش‌نشان اخراجی به نام سامان  نقشه مرگبار خودش را اجرا کرد.

سامان اعتراف کرد برای خرید سم دو هزار دلار گرفته و با سوزنی نازک زهر مرگ را به محمد تزریق کرده است. حتی یک نوازنده خیابانی با سنتورش آمار مقتول را می‌داد. حالا در دادگاه، چنگیز پشت میز محاکمه نشسته و پدر و مادر داغ‌دیده محمد، تقاضای قصاص کرده‌اند. این پرونده، یکی از پیچیده‌ترین و عجیب‌ترین جنایات سال لقب گرفته است. امروز سومین قسمت این ماجرای عجیب را در صفحه حوادث بخوانید.

صبح روز سه‌شنبه سومین جلسه رسیدگی به قتل محمدرضا 24 ساله که بار دسیسه عموی خود به وسیله سم مار به قتل رسیده بود؛ در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.

در جلسات قبل 4 متهم پرونده دفاعیات خود را مطرح کرده بودند و در آخرین جلسه عموی محمدرضا از اتهام خود دفاع کرد و ختم جلسه دادرسی اعلام شد.

ماجرا چه بود؟

ماجرا از این قرار بود که محمدرضا شهریور ماه سال قبل به طرز مرموزی بعد از اینکه هدف تنه‌زنی دو موتورسوار قرار گرفت به کام مرگ فرو رفت.چندی بعد مشخص شد یک آتش‌نشان اخراجی با همدستی دو نفر از مباشران عموی ثروتمند محمدرضا نقشه قتل او را با تزریق سم مار افعی پلنگی طراحی و اجرا کرده بودند. آنها در دفاعیات خود گفتند که عموی محمدرضا در جریان اختلاف مالی چهل میلیاردی با خانواده مقتول، به اعضای باند پول پرداخت کرده و آنها را برای اجرای این نقشه تطمیع کرده بود.

آتش‌نشان اخراجی به نام سامان را که سم مار را گرفته و به محمدرضا تزریق کرده بود در اولین جلسه محاکمه اتهام خود را پذیرفت و گفت:«ما فقط می‌خواستیم محمدرضا را گوشمالی دهیم. فکر می‌کردم بعد از تزریق سم یکی دو روزی حالش بد می‌شود و بعد خوب می‌شود. من از عموی او دوهزار دلار گرفتم و روز حادثه با کمک یک موتورسوار از آشنایان عموی محمدرضا مقتول را تعقیب کرده و نقشه را عملی کردیم.»

متهم دیگر پرونده که اولین روز رسیدگی به پرونده محاکمه شد مباشر عموی مقتول به نام کاوه بود که جای مغازه محمدرضا به یک زاغ‌زن نشان داده بود و دستمزد آتش‌نشان اخراجی را نیز پرداخت کرده بود. اما او اتهام خود را نپذیرفت و ادعا کرد از نقشه قتل بی‌اطلاع بوده است.

دومین روز محاکمه

در دومین روز محاکمه راکب موتورسیکلت از خود دفاع کرد و گفت:«عموی مقتول به من گفته بود که سامان را هر جایی می‌خواهد ببرم. من نمی‌دانستم سامان چه در سر دارد و از نقشه آنها بی‌اطلاع بودم.»

سنتورزن خیابانی که با زاغ زنی محل تردد مقتول آمار او را به سامان داده بود دومین فردی بود که در این جلسه محاکمه شد.او در دفاع گفت:«من در شهرهای مختلف سنتورزنی می کردم و قبل از حادثه به تهران آمدم.از قبل با سامان دوست بودم و او به من گفت در لاله زار نوازندگی کنم.بعد از من خواست اطلاعات تردد محمدرضا را به او بدهم و گفت با او اختلاف کاری دارد.من نمی‌دانستم آنها قصد قتل محمدرضا را دارند.»

عموی محمدرضا چه گفت

در ابتدای جلسه رسیدگی در سومین روز محاکمه متهم ردیف اول در حالی که سه وکیل معرفی کرده بود چهارمین وکیل را نیز معرفی کرد که بنابر قانون باید یکی از وکلای قبلی را عزل کند.قاضی به او گفت:«تو که ادعا می‌کردی پیش از این به نان شب محتاج بودی چطور حالا چهار وکیل معرفی کردی؟» که متهم پاسخی نداد.

بالاخره نوبت به دفاع عموی محمدرضا رسید.مرد میانسال که با وثیقه ده میلیاردی آزاد است در دفاع از خود در جلسه رسیدگی گفت:«من اتهامم را قبول ندارم و اصلا نمی‌دانستم که همکاران من در دفترم چه کار می‌کنند.به هیچ کسی پولی نداده‌ام و از آنها کاری نخواسته‌ام.من حدود صد روز بی دلیل بازداشت و تحت فشار بودم اما در آن روزها هم گفتم که بی‌گناهم.»

قاضی گفت:«تو روز قبل از حادثه 26 بار به مباشر خود به نام آرش که راکب موتورسیکلت زمان جنایت بود؛ زنگ زده بودی.علت چه بود؟»

متهم گفت:«من می‌خواستم به شوش بروم و آنجا طرح ترافیک بود.»

در اینجای محاکمه کاوه گفت:«یک خودروی پرشیا همیشه در اختیار من بود و می‌توانستی مثل همیشه با آن تردد کنی!»

قاضی به متهم گفت:«درست بعد از حادثه دو هزار دلار به کاوه دادی که بابت دستمزد سامان پرداخت کند.در این مورد چه می‌گویی؟»

متهم گفت:«من پولی ندادم.»

کاوه مجددا گفت:«من آن روز از دفتر خارج شدم و پول را خودت به من دادی.»

قاضی نیز با اشاره به این آنتن دهی موبایل متهم و کاوه هر دو در دفتر ثبت شده افزود:«وقتی فهمیدی دست کاوه رو شده و به ترکیه رفته چرا به ترکیه سفر کردی و نزد کاوه رفتی؟»

متهم گفت:«من برای واردات چمدان به ترکیه رفتم.»

این ادعای متهم در حالی است که ادله‌ای برای اثبات وارد کردن چمدان ندارد.

قاضی در آخر گفت:«وکلای تو بعد از جنایت به کاوه زنگ زده و گفته‌اند در ازای قبول سرکردگی باند جنایت به او از جانب تو پول و آپارتمان می‌دهند.چه توضیحی داری؟»

متهم گفت:«قبول ندارم.من نمی‌دانم چه حرف‌هایی بین آنها رد و بدل شده و به من ربطی ندارد.»

قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان و وکلای آنها ختم جلسه دادرسی را اعلام کردند و رای دادگاه بعد از مشورت قضات صادر خواهد شد.

الهام خلیلی

captcha image: enter the code displayed in the image